هول شدنو لرزیدن دست و پاهامون یادته
اون همه خیره میشدیم تو چشمای هم یادته
یادت میاد چه مهربون به پای من خوردی قسم
چقدر قشنگ بود اون روزها چه ساده دل کندی ازم
دست و پا گم کردنامون به هم قسم خوردنامون
اون همه عاشق بودنو و از عشق هم مردنامون
اون همه اضطراب و ترس اون همه التهاب و غم
شاخه گلای مریمی که هدیه میدادیم به هم
نظرات شما عزیزان: