وقتی نگات یک بهونه داشت
یک قصه ی ساده ی عاشقی داشت
قصه تلخ شد دستات منو ترد کرد
یک غریبه گل عشقمونو زرد کرد
وقتی راهمون از هم جدا شد
وقتی جدایی نصیب ما شد
وقتی ستارم از آسمون سقوط کرد
مگه ازت خواسته بودم بریو تنهام بذاری
بری و تو شهر غربت خیلی راحت جام بذاری
مگه غم و التماس منو نگامو ندیدی
چرا چی شد که از منو از عشقت خیلی راحت دست کشیدی؟
زیر بارون دوباره جای تو مونده خالی
یادگار جدایی این ازت مونده باقی
تو دلت جا ندارم
نظرات شما عزیزان: